بسم الله الرحمن الرحیم
سخنرانی استاد نظافت یزدی در مراسم افتتاحیه سال تحصیلی ۱۳۹۴
مدارس علمیه حضرت مهدی (عج)
حیات مدرسه به وجود طلاب است
تبریک عرض میکنیم و خیر مقدم میگوییم ورود عزیزان را به مدرسه و شروع سال تحصیلی جدید را، خدا میداند این درب و دیوار مدرسه چقدر مشتاق دیدار شما بوده و غمگین از اینکه شما نبودید، و محروم بود این فضا از تلاوت قرآن شما و ذکر شما و درس شما و عبادات شما، حقیقتاً وقتی شما نیستید این مدرسه مثل یک قبرستان میشود، حیات مدرسه به وجود شماست، وجود شما همبستگی به حیات معنوی شماست. اگر آن حیات معنوی و زندگی معنوی نباشد، انسان یک مرده ای بیش نیست. کما اینکه قرآن ما را دعوت میکند به زنده شدن. پیام دین این است که بیایید زنده بشوید؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم» دعوت برای زنده شدن است.
بهانههایی برای تصمیمِ تازه و نو
سال نو، نو بودنش به تصمیم نو هم هست و الا دیگر نو نیست و هرزمانی را بهانه قرار دهید برای تصمیم تازه، هیچوقت برای تصمیم گرفتن دیر نیست، اینکه میگویند مؤمن امیدوار باشد، برای تصمیم گرفتن است و الا امید چه فایدهای دارد! انسانهای ناامید تصمیم نمیگیرند و انسانهای امیدوار تصمیم میگیرند. انسان برای تصمیم تازه باید دنبال بهانه باشد و سال نو بهانهی خوبی است. باز اگر رخوت و کسالت به سراغمان آمد عرفه میآید که فرصت خوبی است برای تصمیم گرفتند. باز عید غدیر میآید تجدیدعهدی انسان میخواهد با مولایش بکند، که باز فرصت خوبی است برای تصمیم گرفتند. یعنی خدا همیشه بهانه درست میکند و ما هم باید دنبال بهانه باشیم برای تصمیمهای تازه انسان است و تصمیم؛ نیت؛ نیت کردن «وفّر بلطفک نیّتی» در این آغازین لحظات بیایید نیت کنیم، نیت متعالی نیت خوب، نیتی خالص برای حرکت در مسیر نورانی یاری امام زمان، و تهیه مقدمات نصرت امام زمان. یک شرطش عبرت است، عبرت بگیریم از گذشته، ببینیم سال گذشته چه زود گذشت و سالها زود میگذرد. اگر کسی عبرت بگیرد بهتر میتواند تصمیم بگیرد، عبرتها کمک میکند به تصمیم خوب، تصمیمهای تازه.
عبرت بگیریم از گذشته
تفکر کنیم در آنچه گذشت سال گذشته بالاخره در زندگیمان فرازوفرودهایی بود، عیبهایی بود نقصهایی بود، موفقیتهایی بود، آن موفقیتها و آن امتیازها را نگهداریم و آن عیبها و آن نقصها را تصمیم بگیریم از وجود خودمان ریشهکن کنیم. بنابراین اولین تذکر من نیت است و آن چیزی که کمک میکند به نیت عبرت است.
سعی و سرعت را با هم داشته باشیم
تذکر بعدی من که در جمع بعضی از دوستان هم گفتم، بحث سرعت است، از ما توقع سرعت دارند، امیرالمؤمنین (ع) در خطبه سوم نهجالبلاغه انسانها را به سه دسته تقسیم میکند: «سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا» چه کسی نجات پیدا میکند آدمهایی که سعی و سرعت را باهم دارند سعی باید کرد تلاش باید کرد، لیس للانسان الا ما سعی. برای انسانها فقط سعی میماند و نمره سعی انسانها همبستگی به این دارد که چقدر امکانات در اختیارشان است. و استعدادشان چقدر است، ظرفیتشان چقدر است، ممکن است کسی ۲۰ بگیرد ولی نمره سعیاش در پیشگاه خدا ۱۰ باشد، ۷ باشد. این نمرههای ظاهری این ارزشگذاریها باارزش گذاری خدا متفاوت است، خدا باخبر از میزان استعدادهای ما و توانایی ما. حال ظرفیتها و تواناییهای ما چه ظرفیتها و تواناییهای مادی باشد و چه معنوی باشد. بالاخره استعدادها و توانمندیها متفاوت است، از ما خواستند سعی داشته باشیم و هرکسی هر چه سعیاش بیشتر، بهرهاش بیشتر، و سرعت، چرا باید سرعت بگیریم؟ چون زمان سریع میگذرد. زمان را برای ما و شما متوقف نمیکنند «مَا أَسْرَعَ اَلسَّاعَاتِ فِی اَلْیَوْمِ وَ أَسْرَعَ اَلْأَیَّامَ فِی اَلشَّهْرِ وَ أَسْرَعَ اَلشُّهُورَ فِی اَلسَّنَةِ وَ أَسْرَعَ اَلسِّنِینَ فِی اَلْعُمُرِ» این ثانیهها در طول روز سریع میگذرد. روزها در طول ماه؛ آدم غافل است، متوجه نمیشود، اگر ما غافلیم، حرکت نمیکنیم زمان میگذرد، زمان را نگه نمیدارند ما مثل کاروان زمان هستیم، ما سوار قطار زمان هستیم، دارد میرود، چون قطار سریع در حال حرکت است، ما هم باید سریع برویم، سریع نرویم، ضرر کردیم سریع نرفتن یعنی عقب ماندن، متوقف بودن چون ما را با آن کاروان زمان میسنجند، باید سریع حرکت کنیم البته سرعت معقول؛ چون سرعت وقتی غیرمعقول باشد میشود شتاب بیجا. که فرمود: «العجلة من الشیطان» سرعت لازم است، شتاب معقول لازم است، کندی و کسالت و مسمس کردن آفت حرکت است، منظور از شتاب این است که وقتی فرصتی مهیا میشود معطل نکنیم، یادمان باشد که وقت کم است عمر کوتاه است و این فرصت که خدا در اختیار میگذارد مثل یک توپی است در زمین فوتبال، آگه شما نزنی رقیب شما، توپ را از شما میگیرد، رقیبهای ما برای حرکت به سمت خدا، برای اقدامات برای فعالیتها، یکی: بیماری است ما نمیدانیم کی سلامتی خود را از دست میدهیم، تا سالم هستیم از سلامتیمان باید استفاده کنیم. نمیدانیم کی امنیتمان از دست میرود، کشور امنی داریم الحمدالله، جمهوری اسلامی امنترین کشور در خاورمیانه است، ما نمیدانیم کی این نعمت از دست میرود، حسابی ندارد. نمیدانیم کی گرفتاری پیش میآید، فراغتمان نمیدانیم کی از دستمان میرود، خیلی از بچهها بودند خواستند درس بخوانند ولی حوادثی پیش آمد، گرفتاریهایی برای خانوادهشان پیش آمد، برای خودشان پیش آمد، نمیدانیم هیچ تضمینی ندارد، لذا اگر فرصتی مهیا شد باید از این فرصتها استفاده کرد. نمیدانیم کی داماد میشویم، و چه زنی نصیبمان میشود و چه گرفتاریهایی در انتظارمان است پس تا مجردیم قدرش را بدانیم استفاده کنیم خود تجرد عالمی است. نمیدانیم کی بچهدار میشویم، یکی از دوستان ما ازدواج کرد خدا به او یک دوقلو داد، پدرش درآمد تا این بچهها سامان گرفتند، خوب مسئولیت میآورد دیگر.
دنبال تحول درونی باشیم
اگر شما سرعت نگیرید خدا به شما سرعت نمیدهد. برای بعضی از دوستان آیات سوره مؤمنون را خواندم درباره با سرعت، که خدای متعال میفرماید که: «أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنينَ نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُون» ایا فکر میکنند که وقتی ما با مال و فرزند آنها را کمک میکنیم، سرعت میدهیم به آنها در خیرات؟! خداوند میفرماید بل لا یشعرون فکر نکنید خدا به کسی سرعت میدهد، اصلاً خیلی وقتها امکانات انسانها را زمینگیر میکند، ازدواج میکنند بدتر میشوند، پول دار میشوند بدتر میشوند، سالم میشوند بدتر میشوند. فکر نکنید امکانات به کسی سرعت میدهد. خدا میفرماید این امکاناتی که ما میدهیم به کسی سرعت نمیدهد. اینها بهانههای شیطانی است، میگوید گر من لب تاب داشته باشم چه میشود؟… آن کسی که وقتی لب تاب نداشته باشد، میز مطالعه نداشته باشد؛ زن نداشته باشد، ولی همت دارد، عرضه دارد استفاده کند؛ وقتی امکانات بیاید بیشتر استفاده میکند. ولی آن آدم بی عرضه ای که حال کار کردن ندارد، در درونش جوششی و سرعتی ندارد، امکانات بیایید بدتر میشود. از امکانات سوء استفاده میکند. دنبال امکانات زیاد نباشیم، دنبال تحول در بیرون نباشیم، دنبال تحول در درون باشیم. دستی از غیب نمیآید تحول در درونمان ایجاد کند.
در خیرات سرعت بگیریم
بعد خدای متعال یک سری اوصافی را مطرح میکند؛ و میفرماید: أُوْلَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ اینها هستند که سرعت میگیرند در خیرات:
۱٫ کسانی که توجه دارند به حضور خدا، معرفت دارند به خدا «إِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُون»
۲٫ کسانی که به آیات خدا توجه دارند «وَ الَّذينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون» آیات خدا این است که ببینی پدرت دارد پیر میشود، زمان دارد میگذرد. اینها همه آیه است؛ یعنی خدا دارد با ما حرف می زند از این طریق، توضیح میدهد که چه کسانی اهل سرعتند، خدا به کسی سرعت نمیدهد، امکانات میدهد ولی سرعت باید در درونمان اتفاق بیفتد.
خلاصه امیرالمؤمنین آدمها را به سه دسته تقسیم میکند:
۱٫ یک دسته انسانهایی هستند که سعی و سرعت را با هم دارند، اینها اهل نجاتاند
۲٫ وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا میخواهند طالباند ولی کند هستند؛ اینها امیدوارند انشالله که نتیجه بگیرند، حسابی و تضمینی ندارد. آدمی که کند است معلوم نیست چه اتفاقی برایش میافتد.
۳٫ وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَى دسته سوم انسانهای مقصرند، در آتش می افتند. اگر از همین الان تصمیم گرفتید که لحظه ای را هدر ندهید، امیدی هست تا آخر سال ادامه پیدا کند ولی اگر از الان سنگتان را کج گذاشتید، دیگر تا آخر کج میرود. راست کردنش سخت است. آن هیجان را سعی کنید در مدرسه ایجاد کنید، هیجان استفاده از فرصتها. و همه ما به هم اثر بدهیم. اگر همه سرعت بگیرند کل مجموعه میشود سریع و همه به هم کمک میکنند بعد هم سبقت، مسابقه بدهید، سرعت فردی آدم باید سریع از وقتش استفاده کند حرکت کند به سمت خدا به سوی نماز به سوی خیرات، حتی اگر هیچ کس هم نباشد حی علی الفلاح حی علی خیر العمل. سبقت ناظر به دیگران است یعنی کار خیری پیش میآید آن را به دیگران حواله نده. در دعای هر روز صبح عهد میفرماید: و السابقین الی ارادته ما از کسانی باشیم که به اراده مولی سبقت بگیریم. یعنی وقتی میشنوند امام زمان (عج) دوست دارد این بار روی زمین نماند معطلش نمیکنند. پس از ابتدا چه گفتیم؟
اهل نیت باشیم؛ اهل عبرت باشیم؛ اهل سرعت باشیم؛ اهل سبقت باشیم؛ اهل غنیمت باشیم؛
کمهای مؤثر را غنیمت بشماریم
غنیمت کنیم از کمها نگذریم. امیر المومنین فرمود: «اِفْعَلُوا اَلْخَیْرَ وَ لاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَیْئاً» خیر که پیش میآید انجام بده، هیچ خیری را کوچک نشمار. چون کوچکش بزرگ است، قلیل آن کثیر است. چرا؟ برای اینکه شما یک دانه خرما بکار، تبدیل میشود به یک نخل پر ثمر. آخرت میبینی عجب این کمها چه شده است! «واللّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشَاءُ» خداوند مضاعف میکند. از کمها دریغ نکنید. آن کم چیست؟ از کنار هم رد میشویم به هم دیگر سلام میکنیم انرژی مثبت میدهیم. این همان کم است، با طراوت و شادابی سلام کردن.
دیگر اینکه سه دقیقه قبل از اذان در نمازخانه نشستن؛ این کمهاست که مؤثر است. کم یعنی اینکه سه دقیقه بعد از تعقیبات نشستن. کم یعنی همین مطالعات اندکی که روی هم جمع میشود. کمها را آدم از دست ندهد. کم یعنی بعد از کلاس یک نکته باقی مانده حیفت بیاید همین را سؤال نکنی. چرا از کلاس بیرون بیایم چرا یک نکته مبهم بماند. درست است کم است ولی همین را هم برطرفش کنم، میدوم دنبال استاد. خوب به چای دیرتر میرسم؛ مهم نیست؛ اصلاً فرض کن ماه رمضان است، چای را بعداً میخوری. غنیمت بدانیم نگذاریم درسها روی هم انباشته شود. بر خود حرام بدانیم که ابهامات درسها روی هم انباشته شود. تصمیم بگیریم، از همین امشب نگذارید ابهامی برای شما باقی بماند، شبی نگذرد و ما نفهمیده باشیم، آسان میشود دیگر. هر روز تکلیفی داریم، تکلیفها روی هم جمع میشود، بعد امتحان برای ما استرس آور میشود، این هم نقطه ضعف یک مدرسه و یک طلبه است که امتحان برای او استرس آور باشد. ما همیشه آمادهی امتحان باشیم چه امتحان الهی و چه امتحان بشری، غنیمت بدانید استفاده کنید.
تفریحاتمان هدفمند باشد
استراحتهای ما، تقریحات ما هدفمند باشد. چون میخواهیم استفاده کنیم، دور هم نشتیم داریم چای میخوریم باید خوش و بش کنیم همینها را میشود جهت داد. هم میتوان حرفهای کاملاً بی فایده زد و هم حرفهایی زد که هم رفع خستگی شود و هم فایدهای داشته باشد. یک دفعه اینجا حرف لهو را مطرح کردیم، که مؤمن حرف لهو نمیزند؛ حضرت میفرمایند «لَهو المؤُمنِ ثَلاث» چون بدون لهو که نمیشود، انسان کم میآورد. اگر مؤمن میخواهد لهوی داشته باشد فرمود شنا کند؛ چون در شنا فوائدی هم هست. اگر قرار است لهوی باشد تیر اندازی است؛ چون در تیر اندازی فایده است. در شوخیها هم یک نحوی از جدیت است. مثلاً در برنامه خندوانه یک بار آقای حدادِعادل را آورده بودند که فرموده بود من گاهی سر کلاس شوخیهای فلسفی میکنم خیلی پیام قشنگی داشت یعنی میتواند در شوخیها جدیت هم باشد. انسان عاقل این طوری است شوخیاش برای این است که کم نیاورد برای اینکه خسته نشود. دنبال غنیمت از فرصتها باشیم. دنبال باشیم پیدا میکنیم یعنی شما آرزویت این باشد که هر چه وقت کمتر هدر بدهم ثانیهها و لحظهها باید تبدیل به نور بشود. اگر بخواهید خدا به شما نشان میدهد.
نمونههایی از کمهای باارزش
کم چیست؟ کم این است که رد میشویم کفشها را جفت کنیم. درس بدهیم به هم دیگر. کم این است که سرویس بهداشتی نفر قبلی عجله داشته را تمیز کنیم. خدا میبیند اجر میدهد. «اِفْعَلُوا اَلْخَیْرَ وَ لاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَیْئاً فَإِنَّ صَغِیرَهُ كَبِیرٌ وَ قَلِیلَهُ كَثِیرٌ» نگویید دیگران اولی هستند اتفاقاً همین اتفاق میافتد دیگران در خیرات بر شما سبقت میگیرند. خدا رحمت کند شیخ عباس قمی در زمان رضاخان بوده؛ ماشین پنچر میشود، راننده میگوید این شیخ در اتوبوس ما نحس بود سبب شد ماشین پنچر شود. همه راننده را تصدیق میکنند و او را از اتوبوس بیرون میاندازند، ببینید چه روزگاری بر ما گذشته! طلبهها در چه غربتی درس میخواندند! حالا در آن شرایط شیخ عباس قمی شروع میکند به یاداشت نوشتن و مطالعه کردن. آن آقایی که خاطره را نقل میکند میگوید از دور دیدم شیخی کنار خیابان نشسته دارد مطالعه میکند و یاداشت مینویسد. نزدیک شدم دیدم شیخ عباس قمی در این وضعیت کنار خیابان در بیابان مشغول کار علمی است. ماشین نگه داشتم گفتم اینجا چه کار میکنی؟ گفت: ما را از اتوبوس بیرون انداختند؛ نشستیم کارمان را انجام میدهیم تا گشایشی ایجاد بشود اعتماد داریم به وعدههای خدا «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً * وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب» خدا برایش گشایش ایجاد میکند.
با عوامل هدر رفتن وقت مبارزه کنیم
سلف ما و بزرگان ما عبور کردند از دوران سیاه ستمشاهی؛ دوران ظلمت، دوران غربت، اینها اهل استفاده از فرصتها بودند. ما بدون استفاده از فرصتها به جایی نمیرسیم. الآن دورانی شده است که بهانه برای به هدر دادن وقت زیاد است، شما هم بنا بگذارید مبارزهی منفی کنید با این عواملی که وقتها را به هدر میدهد.
مبارزه منفی چیست؟ مبارزه منفی این است که از صبح تا شب موبایلت را نگاه نکنی. خودت را از دسترس خارج کن. وقتت را ببین، الان پیامهای خوب میآید اصلاً نیازی نداری به این پیامها خوب حواستان را پرت میکند. آن موقع که عوامل حواس پرت کن نبوده، شعار علما این بوده العلمُ فی الجُهد و الغُربه» علم با غربت میسر میشود حالا شما خودت را در معرض پیام قرار میدهی؛ نیازی نیست به این کارها.
پیامهای ضروری که به شما میخواهد برسد این است که پدرت فوت کرد، پیام به شما میرسد نگران نباش، حالا عروس عمه شما مرده خوب بمیره به ما چه! از این عروسها زیاد است ما اصلاً وقت این جور کارها را نداریم. حالا شما هی پیام میآید هی نگاه میکنی هی نگاه میکنی. به جای این سرک کشیدنها سرک بکش به قرآن به درس، به جایی نمیرسیم با این وضعیت… با این غذاهایی که من و شما میخوریم با این دانههایی که استنشاق میکنیم، با این شهر شلوغ و پر ترافیک کسی به جایی نمیرسد! با این درسهایی که باید بخونیم که ده برابر و بلکه صد برابر درسهای قدیم شده. هرکسی یک حاشیه می زند، حرف تازه و مطلب تازه، صرفه جویی کنید رفقا، خسیس باشید در مصرف عمرتان، سخاوتمند نباشید، سخاوت میخواهی داشته باشی برای پول برای غذا. حریص باشید در مصرف صحیح عمر.
اقا شیرینی گذاشتند بدو که تمام میشود، تمام بشود، شما ندو. مبارزه با نفس یعنی این. اما وقتی که موقع کلاس است آرام بروی به کلاس نمیرسی سرعت بگیر، حرص در استفاده از فرصت.
به هر حال این شیخ عباس قمی را میبینید با این همه امکانات کم، ببینید چکار کرده و همه بزرگان ما.
در کارها جدیت داشته باشیم
و سفارش بعدی جدیت است. آدمهای جدی راه رفتنشان، نگاه کردنشان، فرق میکند یعنی سر کلاس درس استاد میتواند بفهمد که چه کسی جدی است و چه کسی نیست، در راه رفتن هم مشخص میشود. لا یُدرَکُ الحَقُّ الَّا بِالجِدّ اگر این کار را نکنید نتیجهاش حسرت است؛ نتیجهاش غصه است. این مدرسه بنای حرکتش را حرکت دست جمعی گذاشته است، یعنی همه این حرفهایی که میگویم باید روح حاکم بر جمع باشد، دو این حرکت جمعی آنقدر باید تند باشد که آدمهایی که بیحالند از دور خودبهخود خارج شوند، نه که روح حاکم بر جمع کسالت باشد و خدایی نکرده آنهایی که حال دارند از جو خارج شوند. این بد است.نیاز به یک تصمیم دست جمعی هست.
به ائمه علیهمالسلام متوسل شویم
از توسل هم فراموش نکنید، از استعانت… یادمان نرود که ما سرباز چه کسی هستیم و برای کی داریم کار میکنیم. یادمان نرود سلاح برنده ما اشک است، یادم نمیرود آقای حدادِعادل در برنامهی خندوانه میگفت: اشک هم به اندازه خنده آدم را سبک میکند. خیلی جالب بود چون آنها با اشک میانهای ندارند، قشنگ تحلیل کرد که اشک و خنده یک اثر را دارد، و شاید جایش آنجا نبود که بگویید اشک اثرش بیشتر است چون توی باغ نیستند، توی این حال و هوی نیستند. در دعای کمیل دارد که «و سلاحه البکاء» مؤمن سلاحش اشک است، اشک به انسان انرژی میدهد بویژه اشکی که آمیخته با توسل باشد. حالا یک وقت اشک حسرت میریزیم، بر عمر هدر رفته بر خطاهای صورت گرفته بر گناهان انجام شده آن هم خوب است، اشک ندامت اشک حسرت یا که اشک میریزیم با توسل آمیخته است اینها فرق میکند دیگر کمک میکند به ما. خدا به آن کسی که گریه میکند توجه میکند، خود شما به آن کسی گریه میکند توجه میکنید و آ ن کسی که گریه نمیکند توجه نمیکنید؛ گریه وسیله جلب رحمت الهی است.
خوب فیض آماده است و دوست دارم روز اول شروع مدرسه با اشک و توسل و آه و ناله آغاز بشود…
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ